به بوی خوش گل شب بو نمیرسد به تنت
که جشنواره ی گل هاست زیر پیرهنت
تمام مردم این شهر عاشقت شده اند
چو شیشه عطر مگر باز کرده ای دهنت ؟
تو مثل چشمه ی بلقیس * دلفریبی و من
به افتخار تو در شعر می برم سخنت
بیا شبیه دو غربت نشین با هم یار
تنت شود وطن من ، تنم شود وطنت
به دست باد سپردی که از تو دم نزند
همینکه خواست...
سرا پا گرفت بوی تنت
پریدی از سر این بام و سرنوشت اینست
به چشم خیس ببینم شکوه پر زدنت
شاعر احسان اکابری
* باغ زیبای چشمه بلقیس در شهرستان چرام
با تشکر از استاد خوش عمل کاشانی
سلام
احسان اكابری هستم
ساكن شهر چرام
استان کهگیلویه و بویر احمد
متولد شب یلدای سال 1363
دارای مدرك كاردانی كامپیوتر
ا
گاهی دلم آنقدر می گیرد که میمیرم
بین من و تو عشق می میرد که میمیرم
....................................................
دلم را برد و با اوراق درهم باز پس آورد
نفس را سینه ی غمدیده با غم باز پس آورد
.....................................................
از اینجا می روی بی آنکه با من سر کنی یک شب
نشد نامهربان درد مرا باور کنی یک شب
.......................................................
تیغ دشمن آشکار و زهر کین ها مخفی است
خنجر نا دوستان در آستین ها مخفی است
.......................................................
به وقت دل بریدن حل مشکل ساده تر می شد
اگر عادت نمی کردیم عمری ما به عادت ها
.......................................................
دائم به یاد روی توام من ولی چه سود ؟
یادی ز من نمیکنی ای بی وفای من
روزی فرا رسد که بجوئی مرا ولی
جز سنگ روی گور نیابی به جای من
دوستان عزیز من روزانه چند بار نظرات وبلاگم رو بررسی میکنم و در سریعترین زمان ممکن جواب نظرات رو می نویسم برای همین اگر جواب نظر شمارو ننوشتم بدونید که اینترنتم قطع بوده
خلاصه وصیت نامه من
بر روی گورم نه از طایفه پدری کسی بیاد نه مادری
حتی خانواده خودمو هم نمیخوام ببینم
بعد نگید من نگفتم
تنت شود وطن من ، تنم شود وطنت
خیلی خیلی زیبا دست تان درد نکند
یک سوال داشتم؟
خلاصه وصیت نامه من
بر روی گورم نه از طایفه پدری کسی بیاد نه مادری
حتی خانواده خودمو هم نمیخوام ببینم
بعد نگید من نگفتم
چه باعث شده که این قدر ازخویشان وبستگانتان نفرت دارین
ویا این موضوع است که ما نمیدانیم
ممنون
نفرت ندارم
اما نمی خوامم باهاشون باشم